در مطلب قبل گفتیم موفق ترین کسب و کار دنیا مک دونالد است. کمی در مورد علل این موفق بودن توضیح دادیم. در این مطلب در نظر داریم به ادامه مباحث مطرح شده در مطلب قبلی بپردازیم.
این نوشته و نوشته قبلی برگرفته از کتاب افسانه کارافرینی مایکل گربر است.
بر خلاف دیگر صاحبان مشاغل کوچک، ری کراک بر روی کسب و کارش کار میکرد نه داخل کسب و کارش و از بالا بر روی آن نظارت داشت. او قبل از آنکه همه با اسم و روش مک دونالد آشنا شوند شروع به برنامه ریزی دوباره سیستم کاری مک دونالد کرد. ری کراک با خود فکر میکرد که چگونه میتواند مدلی بسازد که با هزینه خیلی کم اجزاء سازنده اش مونتاژ شوند و این اجزاء کاملاً قابل تعویض نیز باشند.
آنچه وی انجام داد این بود که در فرایند توسعه کسب و کار خود، از تفکری که باعث له وجود آمدن انقلاب صنعتی شده بود استفاده کرد. کسب و کاری که قرار است به عنوان محصول فروخته شود و وقتی خریدار خواهد داشت که موفق باشد. تنها راهی که میتوانست اطمینان حاصل کند امتیازگیرنده های کسب و کارش در هر جای جهان موفق هستند که کسب و کار از اجزاء قابل پیش بینی شده ای ساخته شده باشد و نمونه آن قبل از ورود به مرحله تولید، در مکانی مورد آزمایش قرار گرفته باشد.
این الگوی اعطای امتیاز است که هر امتیازدهنده موفقی آینده خود را بر روی آن استوار میسازد. البته یک سوء تفاهم هم میتواند پیش بیاید و آن این است که هر چقدر هم کیفیت محصولات پایین باشد، با الگو قرار دادن مک دونالد میتوان به طور باورنکردنی کسب و کاری موفق داشت و این یک سوء برداشت خطرناک است. توجه کنید که عکس این موضوع صادق است.
به این دلیل مک دونالد به عنوان یک الگوی بی نظیر در کسب و کارها است که در بیش از سی هزار شعبه خود در سرتاسرجهان کاری میکند که ما نمیتونیم حتی در یک فروشگاه انجام دهیم.
مک دونالد نه تنها یک کسب و کار خارق العاده راه اندازی کرد بلکه راهی را به صاحبان کسب و کارهای کوچک نشان داد تا با پیمودن آن تمام آنها بتوانند کسب و کار فوق العاده موفقی بسازند.
مهم ترین اتفاقی که در جهان کسب و کار تاکنون رخ داده است تبدیل نمایندگی های فروش به کسب و کارهای بزرگ و مستقل بوده اند. گزارشات حاکی از این موضوع است که نمایندگی ها طی سال اول فعالیت شان به میزان ۹۵ درصد موفق بوده اند در حالیکه آمار موفقیت کسب و کارهای جدید ۵۰ درصد بوده است. یعنی ۵۰ درصد کسب و کارهای جدید در همان سال اول با شکست مواجه میشوند.
یک آمار قابل تامل دیگر اینکه ۸۰ درصد کسب و کارهای جدید در ۵ سال اول ورشکست شده درحالیکه این آمار در مورد نمایندگی های فروش تنها ۲۵ درصد است و علت این موفقیت چیزی نیست بجز مدل اولیه اعطای امتیاز.
از نظر امتیازدهنده مدل اولیه مقیاسی است کوچک برای تحقق رویاها و ارزوهای صاحب کسب و کار. این مدل در واقع جایگاهی برای افکار خلاق او میشود. مکانی که خلاقیت بطور واقع بینانه ای پرورش یافته و تبدیل به ابتکاری میگردد که در جهان واقعی قابل اجرا است.
همچنین در مدل اولیه کلیه فرضیات مورد آزمون و خطا قرار گرفته تا مشخص شود کدام یک از آنها میتواند در دنیای کسب و کار به مرحله اجرا در بیاید. بدون وجود چنین مدلی، شعبه فروش هم مانند دیگر مشاغل دچار هرج و مرج خواهد شد.
زمانی که مدل اولیه تکمیل میشود امتیازدهنده خواهد توانست با اعتماد به نفس کاملی نحوه کار سیستم خود را برای امتیاز دهنده شرح دهد. نحوه کار به اینصورت است که سیستم کسب و کار را اداره میکند و کارکنان سیستم را اداره میکنند.
ادامه دارد….