مفهوم بلوغ این موضوع را تداعی میکند که سازمانهای بالغ دارای فرآیندهای منظم و خودکار بوده به طوری که فرآیندها و فعالیتهای خود را مستند نموده و آنها را کنترل مینمایند. همچنین اطلاعات مربوط به فرآیندهای اجرایی را جمعآوری و از آنها برای پیشگویی نتایج آن فرآیندها استفاده مینمایند.
در این سازمانها فرایندها برنامهریزی و مستند شده و کارها مبتنی بر فرایندها اجرا میشوند. نقشها و مسئولیتها به طور شفافی، توسط افراد درگیر در کار و در کل سازمان، درک شده، شرح فرایندها به روز رسانی شده و به طور کلی، سازمان از فرایندهای منظم و روتین تبعیت میکند. این مسأله ناشی از درک سازمان از ارزش اجرای دقیق و مؤثر فرایندها و وجود زیرساختهای لازم جهت پشتیبانی از آنها است.
در مقابل، در سازمانهای نابالغ فرایندها به صورتی نامشخص توسط دستاندرکاران و مدیران سازمان و تنها بهمنظور پیشبرد امور ایجاد میشوند. حتی اگر فرایندهای مشخصی ایجاد شده باشند، به طور جدی از آنها تبعیت نشده و عملکرد این سازمانها کاملاً واکنشی بوده و به دلیل عدم زمانبندی مناسب و نبود فرآیندهای کنترلی به اهداف سازمانی خود دست پیدا نکرده اند.
در سازمانهای نابالغ داده ها و سنجههای عملکردی فرآیند برای قضاوت در مورد کیفیت خدمات و یا برای حل مشکلات فرایندها یافت نمیشود و شناخت کافی از میزان اثرگذاری گامهای فرایندها بر کیفیت وجود نداشته و پیشبینی کیفیت امری دشوار است.
مشاهده میشود در بیان مفهوم بلوغ سازمانی از مفاهیم متعددی مانند کنترل فرآیند، مستندسازی، فرآیندخودکار و… استفاده شده است. بنابراین لازم است تعاریف و مفاهیم مربوط به بلوغ و بلوغ فرآیند به روشنی بیان شوند. در این نوشته ابتدا مفهوم بلوغ فرآیند تشریح شده و سپس به بررسی مدلهای بلوغ و همچنین انتخاب و تشریح مدل مرجع انتخاب شده برای ارزیابی بلوغ فرآیندها پرداخته میشود.
مفهوم بلوغ فرایند
همانطورکه بیان شد، مفهوم بلوغ این موضوع را تداعی میکند که سازمانهای بالغ دارای فرآیندهای منظم و خودکار بوده به طوری که فرآیندها و فعالیتهای خود را مستند نموده و آنها را کنترل مینمایند. همچنین اطلاعات مربوط به فرآیندهای اجرایی را جمعآوری و از آنها برای بینی نتایج آن فرآیندها استفاده مینمایند.
کلمهی بلوغ در این نوشته، ترجمه عبارت «Maturity» از زبان انگلیسی است. فرهنگ وبستر این لغت را به معنای وضعیت یا حالت تکامل یافتگی و توسعهی کامل فرد، مفهوم یا موضوع و پدیدهای معنا کرده است.
بر اساس تعریف موسسه مهندسی نرم افزار بلوغ عبارت است از: پتانسیل رشد/ قابلیت و توانمندیها. بر این اساس همزمان با افزایش توانمندیها، سطح بلوغ نیز افزایش خواهد یافت. بنابراین بلوغ در طول زمان معنی پیدا کرد و از مراحل مختلفی تشکیل شده به طوریکه یک پیوستار است نه یک نقطه پایان، در ادامه به تشریح مفهوم بلوغ فرآیند پرداخته میشود.
مفهوم بلوغ (قابلیت) فرآیند
به طور کلی بحث بهبود فرآیند در یک سازمان را از دو منظر میتوان مورد توجه قرار داد. منظر اول بهبود فرآیند، بعد “تکنیکال و فنی فرآیند” در یک سازمان را مد نظر قرار میدهد و منظر دوم بهبود فرآیند، بر بعد “مدیریت فرآیند” در آن سازمان تمرکز دارد.
منظر اول یعنی بهبود فرآیند در حوزه تکنیکال و فنی، تمرکز بر این موضوع دارد که ورودی فرآیند چیست؟ خروجی فرآیند چیست؟ منابع اطلاعاتی این فرآیند چیست؟ گامهای اصلی این فرآیند کدامند؟ و به طور کلی این حوزه بر بهبود جریان کاری و نمودار گردش کار فرآیند تمرکز دارد.
منظر دوم یعنی بهبود در حوزه مدیریت فرآیندها، تمرکز بر پایش، کنترل، اندازه گیری و تحلیل عملکرد فرآیند و نحوه تعامل فرآیندها داشته و مدیریت فرآیندها را مد نظر دارد. به طور کلی هدف بهبود فرآیند از نگاه “مدیریت فرآیندها” افزایش قابلیت فرآیندهای کاری است. قابلیت فرایند منبعث از آقای دمنیگ و جوروان در زمینه مدیریت کیفیت میباشد و همانطور که بیان شد، هدف آن افزایش قابلیت فرایندهای کاری یک سازمان است.
قابلیت فرایند، به معنی توانایی ذاتی فرایند در ارائه و یا تولید نتایج برنامهریزی شده و مورد انتظار است. وقتی قابلیت فرایند افزایش مییابد، فرآیند قابل پیشبینی و اندازهگیری شده و مهمترین علتهای کیفیت پایین خروجی های فرایند را میتوان تغییر داده و یا حذف نمود.
در حقیقت قابلیت فرایند، گسترهی نتایجی را که میتوان از پیگیری اجرای یک فرایند انتظار داشت، تشریح میکند. قابلیت فرایند، یکی از ابزارهای پیشبینی خروجی یک فرآیند بوده و میتوان از آن برای تعیین خروجیهای مورد انتظار از فعالیتها و فرآیندهای بعدی یک سازمان بهره برد.
در مقابل قابلیت فرآیند، بحث عملکرد فرآیند مطرح میشود. عملکرد فرایند، نتایج واقعی حاصل از اجرای یک فرایند را تشریح میکند. عملکرد فرایند بر روی نتایج بهدست آمده تمرکز دارد، در حالیکه قابلیت فرایند بر نتایج مورد انتظار متمرکز است. اجرایی کردن و نهادینهسازی مدل بلوغ فرایندهای کسب و کار، عملکرد فرایندی سازمان را بهبود میبخشد.
بلوغ فرآیند یا بلوغ قابلیت فرآیند بر موضوع رشد قابلیت و توانمندی فرآیند دلالت دارد و نشان میدهد چگونه یک فرآیند در حال توسعه، توانایی لازم برای بهبود مستمر از طریق اندازه گیری و بازخورد را بدست میآورد. بلوغ فرایندها به معنی توسعه و بالندگی تا مرحلهای است که فرایندها به طور مشخص و واضح تعریف شده، تحت مدیریت و کنترل بوده و به شکلی سنجیده و مؤثر عمل نمایند.
به عبارت دیگر زمانی که قابلیت یک فرآیند رشد مییابد، یعنی فرآیند قابل اندازه گیری و پیش بینی میشود و علت کیفیت پایین خروجی های آن فرآیندکاملا مشخص شده و در نتیجه سازمانها، با رشد و بهبود فرآیندهای خود تکامل یافته و بالغ میشوند. دلیل این امر تبیین مراحلی برای تکوین بلوغ سازمانی در زمینه بهبود فرآیندها و به تبع آن افزایش سرعت در ارائه خدمات خود میباشد.
بلوغ فرآیند نیازمند حمایت شدید مدیریت و همچنین تمرکز بلند مدت و منسجم یک سازمان در این خصوص بوده و بیانگر آن است که قابلیت فرایندها در طول زمان بهبود مییابد. از جمله الزامات تحقق این تمرکز به منظور ارتقا سطح بلوغ قابلیت فرآیندها، استفاده از مدلها و ابزارهای مطرح دراین حوزه میباشد که در ادامه این بخش به تشریح مدل مناسب جهت ارزیابی بلوغ فرآیندها پرداخته میشود.
مدل بلوغ فرآیند و کارکردهای آن
همانطور که گفته شد از جمله ابزارهای لازم برای ارزیابی و ارتقا سطح بلوغ فرآیندهای کسب وکار، بکارگیری مدل مناسب بلوغ فرایندهای سازمان میباشد. یک مدل بلوغ فرآیند مجموعهی ساختار یافتهای از عناصری است که ویژگیهای فرایندهای اثربخش را در یک سازمان تشریح میکند.
مدلهای بلوغ قابلیت فرآیند بر بهبود مدیریت فرآیندها در یک سازمان مانند سازمان تاکید دارند. به عبارت دیگر بهبود فرآیند مبتنی بر مدل عبارت است از بکارگیری یک مدل برای هدایت بهبود فرآیندهای سازمان. این مدلها شامل اجزای اصلی یک فرآیند موثر و اثر بخش بوده بطوری که مسیر تکوین بهبود فرآیندهای نابالغ به سوی فرآیندهای بالغ در سازمان را تشریح نموده و در برگیرنده بهترین تجارب و دانش عملی است که سازمان میتواند از طریق بکارگیری این مدلها، قابلیت فرآیندهای خود را افزایش دهد.
یک مدل بلوغ موارد زیر را در اختیار سازمان قرار میدهد:
- نقطهای برای آغاز فعالیتهای بهبود
- بهرهمندی از تجارب قبلی و بهدست آمده توسط دیگران
- ایجاد زبان و چشمانداز مشترک در فعالیتهای بهبود
- چارچوبی برای اولویتبندی اقدامات
- شیوهای برای تعریف ابزارهای بهبود در سازمان
مدلهای مطرح در ارزیابی بلوغ فرآیند
بررسی تاریخچهی پیدایش این مدلها، نمایانگر تدوین بیش از چندین مدل در این خصوص بوده به طوریکه برخی از این مدلها در یکدیگر ادغام شده و مدل یکپارچهای را تشکیل دادهاند. در زیر فهرست برخی از مطرحترین مدلهای بلوغ بدون در نظر گرفتن ترتیب زمانی تدوین آنها ارائه میشود:
- Capability Maturity Model Integration (CMMI)
- Capability Maturity Model for Software (SW-CMM)
- People Capability Maturity Model (P-CMM)
- Software Acquisition Capability Maturity Model (SA-CMM)
- Software Engineering Capability Maturity Model (SE-CMM)
- Integrated Product Development Capability Maturity Model (IPD-CMM)
- IT Service Capability Maturity Model (IT Service CMM)
- Organizational Project Management Maturity Model (OPM3)
- Services Maturity Model
- Self-Assessment Maturity Model (SAMM)
- Testing Maturity Model (TMM)
- Web Services Maturity Model
- Security Maturity Model (SMM)
- Operations Maturity Model
- e-Learning Maturity Model
- e-Government Maturity Model
- Earned Value Management Maturity Model (EVM3)
- Outsourcing Management Maturity Model
- Change Proficiency Maturity Model
- Performance Engineering Maturity Model
- IT Architecture Maturity Model
- Information Process Maturity Model
- Project Management Maturity Model (PMMM)
- Learning Management Maturity Model (LM3)
- Automated Software Testing Maturity Model
- Website Maturity Model
- PM2 Maturity Model
- Usability Maturity Model
- Software Reliability Engineering Maturity Model
- System Security Engineering Capability Maturity Model
- Configuration Management Maturity Model
- Business Process Maturity Model (BPMM)
از پیشگامان حوزه تعریف و بهبود فرآیندها، میتوان والتر شوارتز را نام برد. کارهای اساسی او زیر بنای تجربی و نظری مدلها و روشهای بهبود فرآیند در سازمانهای امروزی است. همانطور كه در شكل زير مشاهده ميشود، در سال 1924ميلادي شوارتز مطالعه كنترل كيفيت آماري SQC را آغاز نمود، و در سال 1930 چهارچوب بهبود فرآیند را بر اساس اول کنترل کیفیت آماری بنا نهاد. در سال 1950 دكتر دمينگ ضمن آشنايي با روش SQC اين مبحث را گسترش داد و در سال 60 – 1950 با ارائه چرخه PDCA و تشكيل حلقههاي كيفيت مفهوم بهبود كيفيت را منتشر نمود.
همچنین مدل QMMG (Quality Management Maturity Gird) كه يك ماتريس بلوغ سازماني است، در سال 1979 توسط پروفسور کروسبی ابداع و ارائه شد. مدل QMMG توسط شركتها براي الگوبرداري در اين خصوص كه فرآيندهاي خود نسبت به ديگر سازمانها چگونه هستند و فرآيندهاي سازمانهاي مشابه مطابق فرهنگ سازماني آنها چگونه اجرا ميشوند، استفاده ميشد.
از طرف ديگر در دهه 1980 با ظهور فناوري اطلاعات و توسعه صنعت نرمافزار و ايجاد بازارهاي رقابتي در اين بخش، سازمانهاي توليد كننده محصولات نرمافزاري ايجاد و در بازار رقابتي نرمافزار، به رقابت پرداختند. مشكل اساسي توليدكنندگان نرمافزار اين بود كه اولاً اين پروژهها با هزينههاي بسيار زياد نسبت به برآورد اولیه به سرانجام ميرسيدند و ثانياً با نيازهاي كاربران نیز تطابقي نداشتند به طوری که به سرعت كارايي و كاربردي خود را از دست ميدادند. بنابراین نياز به وجود معياري براي ارزيابي پيمانكاران طراحي نرمافزار احساس شد. اين دو مشكل منجر به تعريف پروژههايي براي توسعه يك «چارچوب بلوغ فرايند» شد كه ميتوانست به سازمانها در مسير بهبود فرايندهاي آنها كمك كند.
مفاهيم مربوط به چرخه PDCA و مدل QMMG و مشکلات پیش آمده در حوزه بازار نرمافزار باعث شد تا مدل Capability Maturity Model (CMM) توسط هامفري (1989) و بر اساس تعریف فرآیند، کنترل فرآیند، کنترل کیفی فرآیند و همچنین موفقیتهای حاصل شده در زمینه مدیریت کیفیت فراگیر به عنوان يك مدل عمومي براي كمك به بهبود كسب و كار سازمانها در حوزههاي نرمافزاري بكار گرفته ميشد.
مدل CMM در طول زمان با هدف تدوین یک مدل یکپارچه بهبود و توسعه يافت به طوري كه مدل CMMI در سال 1997 به عنوان توسعه يافته مدل CMM طراحي و معرفي شد. اگرچه از مدل CMM/ CMMI برای ارزیابی بلوغ فرآیندهای کسب و کار استفاده میشد ولی کاربرد اصلی این مدل در ارزیابی بلوغ نرمافزار بود و خلا مدلی که بر روی فرآیندهای ارزشزا که هسته اصلی فرآیندهای سطح بالاتر میباشد، احساس میشد. لذا به منظور ارائه يك چهارچوب استاندارد، براي ارزيابي توانائي و بلوغ فرآيندهاي كسب و كار، مدل BPMM توسط بری هور(2002) ارائه گرديد.