عضویت در کانال مدیریت فرایند
معرفی پرفروش ترین کتاب هوش مصنوعی
کتاب هوش مصنوعی

معرفی پرفروش ترین کتاب های هوش مصنوعی
The Profitable AI Advantage

 

کاری که هوش مصنوعی امروز می‌تواند انجام دهد واقعاً شگفت‌انگیز است. مدل های تولید ویدیو از متن چت جی پی تی مثل مدل Sora 2 فوق‌العاده هستند و همین‌طور مدل تولید ویدیو از متن گوگل به اسم Veo 3.

 

اما هنوز حتی یک مورد استفاده‌ی سودآور تجاری برای ویدیوهای کوتاه ساخته‌شده با هوش مصنوعی ندیده ایم.
سرگرم‌کننده؟ قطعاً.
سودآور؟ هنوز نه.

 

📘 کتاب The Profitable AI Advantage، حالا به عنوان شماره ۱ در بخش “سیستم‌های خبره‌ی هوش مصنوعی” و شماره ۱۱ در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های هوش مصنوعی آمازون قرار گرفته است.

 

این کتاب درباره‌ی دموهای براق و چشمگیر هوش مصنوعی نیست، بلکه درباره‌ی پیدا کردن فرصت‌های واقعی هوش مصنوعی است فرصت‌هایی که واقعاً سود ایجاد می‌کنند.


این کتاب توسط مدرسه هوش مصنوعی پاراداریم تهیه شده است که می توانید آنرا از کانال تلگرام مدرسه هوش مصنوعی پارادایم دانلود نمایید.

📱کانال تلگرام مدرسه هوش مصنوعی پارادایم


در ادامه فهرست مطالب کتاب را مشاهده خواهید نمود.

فهرست فصل‌ها

فصل ۱: درک انقلاب هوش مصنوعی
این فصل هیاهوی رسانه‌ای را کنار می‌زند تا نشان دهد در واقعیت چه اتفاقی در پذیرش هوش مصنوعی در کسب‌وکارها در حال رخ دادن است و چرا بسیاری از پروژه‌ها در همان مراحل ابتدایی متوقف می‌شوند.

 

فصل ۲: درک هوش مصنوعی مدرن
در این فصل، فناوری‌های امروزی هوش مصنوعی به زبانی ساده و در قالب مفاهیم کاربردی برای کسب‌وکارها توضیح داده می‌شود؛ مفاهیمی که واقعاً می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.

 

فصل ۳: رویکردهای موفق در استقرار هوش مصنوعی
این فصل به بررسی راهکارهای اثبات‌شده‌ای می‌پردازد که به شما کمک می‌کنند بدون گرفتار شدن در دام تقلید از سیلیکون‌ولی، به‌صورت مؤثر هوش مصنوعی را در سازمان خود به‌کار بگیرید.

 

فصل ۴: آغاز مسیر هوش مصنوعی در سازمان
در این فصل می‌آموزید چگونه نقاط درد و گلوگاه‌های سازمان خود را شناسایی کنید و چه کسی باید مالک نقشه‌راه هوش مصنوعی باشد.

 

فصل ۵: یافتن فرصت‌های هوش مصنوعی در فرایندها و محصولات
این فصل شما را گام‌به‌گام در مسیر ترسیم نقشه‌ی قابلیت‌های هوش مصنوعی در فرایندها و محصولات سازمان راهنمایی می‌کند.

 

فصل ۶: طراحی موارد کاربرد هوش مصنوعی (Use Cases)
در این فصل، چارچوبی ساخت‌یافته برای طراحی، ارزیابی و مقایسه‌ی ابتکارات مرتبط با AI پیش از تخصیص منابع معرفی می‌شود.

 

فصل ۷: ساخت نقشه‌راه هوش مصنوعی
در این بخش یاد می‌گیرید چگونه مجموعه‌ای از موارد کاربرد را به یک نقشه‌راه اولویت‌بندی‌شده تبدیل کنید، هم‌افزایی‌ها را بیابید و ذی‌نفعان مختلف را بر سر یک مسیر مشترک هم‌راستا کنید.

 

فصل ۸: نمونه‌سازی برای موفقیت
این فصل به شما نشان می‌دهد چگونه ایده‌ها را سریع آزمایش کنید، از «برزخ نمونه‌سازی» (Prototype Purgatory) دوری کنید، و تعادل میان ساخت درون‌سازمانی و خرید بیرونی را برقرار نمایید.

 

فصل ۹: مقیاس‌پذیری سیستم‌ها و جریان‌های کاری مبتنی بر هوش مصنوعی
در این فصل یاد می‌گیرید چگونه از مرحله‌ی نمونه‌سازی به تولید واقعی و عملیاتی منتقل شوید.

 

فصل ۱۰: بهره‌گیری از جعبه‌ابزار هوش مصنوعی
آخرین فصل راهنمایی عملی برای ساخت پشته‌ی فناوری (Technology Stack) هوش مصنوعی متناسب با نیازهای شما ارائه می‌دهد تا بتوانید بدون سردرگمی، شروع به ساخت و استقرار کنید.


 

هوش مصنوعی در مدیریت فرایند

 


در ادامه هر یک از فصل های کتاب را به اختصار مرور خواهیم کرد. 

 

فصل ۱: درک انقلاب هوش مصنوعی (Understanding the AI Revolution)

در فصل 1 این کتاب به این نکته پرداخته شده که موج فعلی هوش مصنوعی با تمام هیجان و تبلیغاتش، بیش از هر چیز نیازمند «درک درست واقعیت» است. بسیاری از مدیران تصور می‌کنند با افزودن چند ابزار یا مدل زبانی، سازمانشان “هوشمند” می‌شود، در حالی‌که در عمل، بیشتر پروژه‌های AI در همان مراحل اولیه شکست می‌خورند. دلیلش هم ساده است: بیشتر شرکت‌ها با نگاه فناورانه جلو می‌روند، نه با نگاه کسب‌وکار. یعنی به‌جای اینکه بپرسند «چه ارزشی باید خلق کنیم؟»، می‌پرسند «از چه مدلی استفاده کنیم؟».

 

در این فصل متوجه می‌شوید که مشکل اصلی در پذیرش هوش مصنوعی، نه کمبود زیرساخت یا نبود فناوری، بلکه فقدان درک از چرایی و چگونگی استفاده از AI در فرایندهای واقعی کسب‌وکار است. بسیاری از سازمان‌ها پروژه‌هایی آغاز می‌کنند که ارتباطی با اهداف استراتژیک یا اولویت‌های واقعی‌شان ندارد، و در نتیجه، نتایج به‌دست‌آمده یا بی‌اهمیت‌اند یا در مقیاس سازمان قابل تکرار نیستند.

 

انقلاب هوش مصنوعی زمانی معنا پیدا می‌کند که آن را صرفاً یک فناوری نبینیم، بلکه به آن به‌عنوان یک قابلیت تحول‌آفرین در مدل‌های کاری، تصمیم‌گیری و خلق ارزش نگاه کنیم. به‌بیان دیگر، سازمان‌هایی برنده خواهند بود که به‌جای مسابقه بر سر ابزارها، یاد بگیرند چگونه هوش مصنوعی را در قلب فرایندهایشان جای دهند تا تصمیم‌گیری، بهره‌وری و نوآوری را هم‌زمان متحول کنند.

 

فصل دوم درک هوش مصنوعی مدرن (Understanding Modern AI)

فصل دوم کتاب The Profitable AI Advantage با عنوان درک هوش مصنوعی مدرن (Understanding Modern AI) در ادامه‌ی همان نگاه واقع‌گرایانه‌ی فصل اول نوشته شده است. زوینگمان (نویسنده کتاب) در این فصل تلاش می‌کند تصویر پیچیده و بعضاً مبهم هوش مصنوعی را ساده‌سازی کند و آن را از سطح فناوری‌های مبهم و مدل‌های فنی به سطح مفاهیم قابل‌درک و قابل‌استفاده برای مدیران و تصمیم‌گیران بیاورد. او تأکید می‌کند که نیازی نیست مدیران بدانند درون مدل‌های زبانی یا شبکه‌های عصبی چه می‌گذرد؛ مهم این است که بفهمند این فناوری‌ها چه کارهایی می‌توانند برای کسب‌وکار انجام دهند و چه قابلیت‌هایی را فعال می‌کنند.

 

زوینگمان با معرفی پنج بُعد یا «قابلیت بنیادین هوش مصنوعی» پیش‌بینی (Prediction)، درک یا ادراک (Perception)، خلق (Creation)، تفکر (Thinking) و اقدام خودکار (Agentic) نشان می‌دهد که هوش مصنوعی در اصل مجموعه‌ای از مهارت‌های دیجیتال است که می‌تواند در خدمت قابلیت‌های سازمانی قرار گیرد. به‌جای اینکه از خود بپرسیم «AI چیست؟»، باید بپرسیم «کدام یک از این مهارت‌ها می‌تواند فرایندها، محصولات یا تصمیم‌های ما را بهتر کند؟». او با این چارچوب، پلی میان زبان فنی و زبان کسب‌وکار می‌سازد تا مدیران بتوانند هوش مصنوعی را نه به‌عنوان ابزار، بلکه به‌عنوان منبعی برای توسعه‌ی توانمندی‌های سازمان درک کنند.

 

در پایان فصل، نویسنده به این نتیجه می‌رسد که درک مدرن از هوش مصنوعی یعنی کنار گذاشتن وسواس درباره‌ی مدل‌ها و تمرکز بر کاربرد. همان‌طور که خود او می‌گوید: «درگیر شدن بیش از حد با نحوه‌ی کار مدل‌ها برای بیشتر سازمان‌ها نوعی انحراف است؛ تحول واقعی زمانی رخ می‌دهد که زاویه دید را عوض کنیم؛ به‌جای اینکه بپرسیم “این فناوری چه کاری می‌تواند انجام دهد؟” بپرسیم “چه توانمندی‌های جدیدی برای کسب‌وکار ایجاد می‌کند؟”». به بیان ساده، این فصل راهنمایی است برای تغییر زاویه دید: از «هوش مصنوعی به‌عنوان فناوری» به «هوش مصنوعی به‌عنوان توانمندساز تحول در کسب‌وکار».

 

فصل سوم رویکردهای موفق در استقرار هوش مصنوعی

فصل سوم کتاب The Profitable AI Advantage با عنوان رویکردهای موفق در استقرار هوش مصنوعی (Approaches to Successful AI Adoption) وارد مرحله‌ی عملی‌تری از سفر سازمان‌ها با هوش مصنوعی می‌شود. اگر در دو فصل اول، نویسنده تلاش کرد ذهن خواننده را از هیاهوی فناوری به واقعیت کسب‌وکار برگرداند، در این فصل توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان این درک را به اقدام تبدیل کرد بدون آن‌که در دام تقلید از غول‌های فناوری یا پروژه‌های نمایشی گرفتار شد.

 

زوینگمان تأکید می‌کند که بسیاری از سازمان‌ها با الگوبرداری از شرکت‌های سیلیکون‌ولی مسیر خود را اشتباه آغاز می‌کنند. او هشدار می‌دهد که آنچه برای یک شرکت تکنولوژی‌محور جواب می‌دهد، الزاماً برای سازمانی با ساختار، منابع و اهداف متفاوت کار نمی‌کند. در ایران یا هر محیط مشابه، بسیاری از شرکت‌ها سعی می‌کنند همان مدل‌ها، ابزارها و ساختارهای داده‌ای را تکرار کنند، اما نتیجه معمولاً شکست است زیرا با واقعیت عملیاتی و فرهنگی‌شان سازگار نیست. نویسنده پیشنهاد می‌کند به‌جای تقلید از دیگران، هر سازمان باید مسیر خاص خود را برای بلوغ هوش مصنوعی تعریف کند مسیری که از نیازهای واقعی، فرایندهای فعلی و سطح آمادگی کارکنان شروع می‌شود، نه از فناوری.

 

در ادامه، زوینگمان توضیح می‌دهد که موفق‌ترین سازمان‌ها، هوش مصنوعی را نه به‌عنوان پروژه‌ای جدا، بلکه به‌عنوان بخشی از فرهنگ تصمیم‌گیری و بهبود مستمر خود می‌بینند. آن‌ها با پروژه‌های کوچک و هدفمند شروع می‌کنند، نتایج قابل‌اندازه‌گیری تولید می‌کنند و سپس به‌تدریج مقیاس را گسترش می‌دهند. این فصل نشان می‌دهد که پذیرش موفق AI نیازمند ترکیبی از سه عامل است: تفکر استراتژیک، مدیریت تغییر، و شجاعت برای شروع ساده اما هوشمندانه. در نهایت، نویسنده به این جمع‌بندی می‌رسد که سازمان‌هایی در این مسیر موفق می‌شوند که قبل از هر چیز، «چرا»ی استفاده از هوش مصنوعی را بدانند نه صرفاً «چگونه»ی آن را.

 

فصل چهارم آغاز مسیر هوش مصنوعی در سازمان

فصل چهارم کتاب The Profitable AI Advantage با عنوان آغاز مسیر هوش مصنوعی در سازمان (Getting Started on Your AI Journey) به زبان ساده به این سؤال پاسخ می‌دهد:
«اگر بخواهیم در سازمان خود از هوش مصنوعی استفاده کنیم، از کجا باید شروع کنیم؟»

 

زوینگمان در این فصل تأکید می‌کند که شروع کار با هوش مصنوعی نباید با خرید ابزار یا استخدام متخصصان فنی آغاز شود، بلکه باید با درک دقیق از مسائل و گلوگاه‌های واقعی کسب‌وکار شروع شود. او می‌گوید بسیاری از شرکت‌ها در همان ابتدای مسیر اشتباه می‌کنند؛ چون به‌جای تمرکز بر مشکلاتی که واقعاً بر عملکرد، هزینه یا رضایت مشتری تأثیر دارند، مستقیم سراغ پروژه‌های نمایشی می‌روند. نتیجه هم روشن است: صرف هزینه زیاد بدون دستاورد ملموس.

 

نویسنده توصیه می‌کند که مدیران، قبل از هر تصمیم، با تیم‌های مختلف صحبت کنند و بپرسند: «کجا بیشترین وقت و انرژی ما هدر می‌رود؟ کدام فرایند کند، تکراری یا پرخطاست؟ کدام بخش از تصمیم‌گیری‌ها به حدس و تجربه‌ی فردی وابسته است؟» پاسخ به همین پرسش‌ها نقطه‌ی شروع واقعی سفر هوش مصنوعی است.

در بخش دیگر این فصل، زوینگمان به موضوع مهمی اشاره می‌کند: چه کسی باید مالک نقشه‌راه هوش مصنوعی در سازمان باشد؟ او تأکید می‌کند که این مسئولیت نباید صرفاً بر عهده‌ی واحد فناوری اطلاعات باشد. مالک اصلی، کسی است که عمیقاً فرایندهای کسب‌وکار را می‌شناسد و می‌تواند بین فناوری و اهداف سازمانی پل بزند معمولاً مدیران واحدها یا رهبران تحول دیجیتال. به گفته‌ی او، اگر مالکیت در جای درست قرار نگیرد، پروژه‌ها یا درگیر جزئیات فنی می‌شوند یا در حد شعار باقی می‌مانند.

 

در پایان فصل، نویسنده جمع‌بندی می‌کند که شروع مسیر هوش مصنوعی یعنی یافتن نقطه‌ای که درد واقعی وجود دارد و می‌توان با داده، بینش و اتوماسیون آن را درمان کرد. او تأکید می‌کند که هدف از هوش مصنوعی در ابتدای کار نباید «تحول بزرگ» باشد، بلکه ایجاد یک موفقیت واقعی کوچک است که به بقیه‌ی سازمان نشان دهد AI می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

 

فصل پنجم یافتن فرصت‌های هوش مصنوعی در فرایندها و محصولات

فصل پنجم کتاب The Profitable AI Advantage با عنوان یافتن فرصت‌های هوش مصنوعی در فرایندها و محصولات (Finding AI Opportunities in Processes and Products) از مرحله‌ی «شروع» وارد مرحله‌ی «شناسایی فرصت‌های واقعی» می‌شود. زوینگمان در این فصل به زبان ساده توضیح می‌دهد که هوش مصنوعی زمانی بیشترین ارزش را ایجاد می‌کند که دقیقاً در جایی به کار رود که یک فرایند ناکارآمد، تکراری یا پرهزینه وجود دارد نه جایی که صرفاً از نظر فنی جذاب به نظر می‌رسد.

 

او پیشنهاد می‌کند مدیران به جای اینکه دنبال «کاربردهای آماده‌ی هوش مصنوعی در دنیا» بگردند، از درون سازمان خود شروع کنند و نقشه‌ی فرایندها و محصولاتشان را مرور نمایند. در هر فرایند بپرسند: «چه کارهایی الان به‌صورت دستی انجام می‌شود؟ کجا تصمیم‌گیری کند و وقت‌گیر است؟ کجا خطا زیاد اتفاق می‌افتد؟ کجا داده داریم ولی از آن استفاده نمی‌کنیم؟» پاسخ به این سؤالات به‌طور طبیعی نقاطی را مشخص می‌کند که هوش مصنوعی می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

 

زوینگمان در ادامه توضیح می‌دهد که همه‌ی فرصت‌ها ارزش یکسانی ندارند. برخی فقط صرفه‌جویی جزئی به همراه دارند، اما برخی دیگر می‌توانند مستقیماً بر درآمد، تجربه‌ی مشتری یا چابکی سازمان تأثیر بگذارند. بنابراین باید هر فرصت را بر اساس ارزش بالقوه، میزان داده‌ی در دسترس و پیچیدگی اجرا ارزیابی کرد. او به مدیران توصیه می‌کند ابتدا با فرصت‌هایی شروع کنند که هم داده‌ی کافی دارند و هم بازگشت سرمایه‌ی سریع‌تری ایجاد می‌کنند تا بتوانند حمایت سازمان را جلب کنند.

 

در پایان، نویسنده یادآور می‌شود که شناسایی فرصت‌های هوش مصنوعی نباید فقط یک کار فنی یا تحقیقاتی باشد، بلکه باید یک گفت‌وگوی مشترک میان مدیران، کارشناسان فرایند و تیم‌های داده باشد. او می‌گوید: «بهترین ایده‌ها از دل افرادی بیرون می‌آیند که هر روز با چالش‌های واقعی کسب‌وکار درگیرند.» به‌بیان ساده، این فصل به مدیران یاد می‌دهد که فرصت‌های واقعی هوش مصنوعی نه در آزمایشگاه‌ها، بلکه در دل فرایندهای روزمره‌ی سازمان پنهان‌اند.

 

به اشتراک بگذارید :

شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد :

تمامی حقوق مادی و معنوی برای این وب سایت محفوظ می باشد .