برای درک تأثیر هوش مصنوعی بر پویاییهای رقابتی، بیایید دربارهی چارچوب کلاسیک «پنج نیروی رقابتی» صحبت کنیم که یک ابزار عالی برای بررسی این تغییرات است.
این نوشته برگرفته از کتاب The Profitable AI Advantage از پرفروش ترین کتاب های هوش مصنوعی است.

این چارچوب توسط مایکل پورتر، استاد مدرسه کسبوکار هاروارد، در سال ۱۹۷۹ توسعه داده شد. «پنج نیروی رقابتی» ابزاری است برای تحلیل شدت رقابت در یک صنعت با در نظر گرفتن پنج نیروی کلیدی: ۱. تهدید ورود تازهواردان۲. قدرت چانهزنی تأمینکنندگان۳. قدرت چانهزنی خریداران۴. تهدید محصولات یا خدمات جایگزین۵. میزان رقابت موجود میان رقبا
هرچه این نیروها قویتر باشند، بقا در یک بازار دشوارتر خواهد بود.
با درک اینکه هوش مصنوعی چگونه هر یک از این نیروها را تغییر میدهد، میتوانیم تصویر روشنتری از نحوهی بازآفرینی چشمانداز رقابتی در صنایع مختلف به دست آوریم و همچنین ظرفیت آن را برای بیرونراندن شما (یا حتی بهتر، رقبایتان) از بازار ببینیم.
نیروی ۱: تهدید تازهواردان
وقتی صحبت از تهدید تازهواردان میشود، هوش مصنوعی یک شمشیر دولبه است. از یک سو، دسترسی گسترده به سرویسهای قدرتمندی مانند GPT-4 و جایگزینهای متنباز، موانع ورود برای بازیگران جدید را کاهش داده است. استارتاپها اکنون میتوانند ظرف چند هفته راهکارهای پیچیدهی هوش مصنوعی توسعه دهند؛ کاری که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بود. این امر به آنها امکان میدهد با شرکتهای تثبیتشده در یک زمین بازی برابرتر رقابت کنند.
اما اجرای موفق هوش مصنوعی اغلب چیزی فراتر از صرفاً دسترسی به ابزارهای درست نیاز دارد. در بسیاری از صنایع، ارزش واقعی هوش مصنوعی از ترکیب دادههای اختصاصی و باکیفیت با نیروی انسانی متخصصی حاصل میشود که بتواند آن دادهها را به بینشها و محصولات ارزشمند تبدیل کند. این موضوع بهویژه در صنایع B2B مانند مراقبتهای بهداشتی، امور مالی و تولید پیشرفته صادق است، جایی که دادهها معمولاً حساس، تحت مقررات یا از نظر فنی پیچیدهاند.
برای تازهواردان در این صنایع، دستیابی به دادهها و استعدادهای لازم میتواند یک چالش بزرگ باشد. بازیگران تثبیتشده اغلب در جمعآوری دادهها پیشتاز بوده و ممکن است به جریانهای دادهای خاص دسترسی انحصاری داشته باشند. آنها همچنین منابع مالی بیشتری برای جذب استعدادهای کمیاب در حوزهی هوش مصنوعی دارند. بنابراین، در حالی که هوش مصنوعی برخی موانع ورود را کاهش داده، برخی دیگر را افزایش داده است.
نیروی ۲: تهدید جایگزینها
در برخی صنایع، هوش مصنوعی نه تنها رقبای جدیدی ایجاد میکند، بلکه دستههای کاملاً جدیدی از جایگزینها را هم به وجود میآورد. این موضوع بهویژه در صنایع خلاق مشهود است، جایی که محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی شروع به رقابت با کار تولیدشده توسط انسان کرده است. از مقالات و فیلمنامههای نوشتهشده با هوش مصنوعی گرفته تا تصاویر و ویدئوهای تولیدشده با آن، دامنهی کارهای خلاقانهای که هوش مصنوعی میتواند انجام دهد بهسرعت در حال گسترش است.
روند مشابهی را در بخش خدمات هم میبینیم؛ جایی که چتباتها و دستیارهای مجازی مجهز به هوش مصنوعی در حال تقویت جریانهای کاری هستند که پیشتر منحصراً توسط کارکنان انسانی انجام میشد. این چت باتهای هوش مصنوعی میتوانند به پرسشهای مشتریان پاسخ دهند، توصیه ارائه کنند و حتی تراکنشها را تکمیل کنند ـ و اغلب با کسری از هزینهی همتایان انسانی خود.
این روند احتمالاً تأثیر بسیار چشمگیری بر واسطهها در طیف گستردهای از صنایع خواهد داشت. چه آژانسهای مسافرتی، چه کارگزاران بیمه، چه مشاوران املاک و حتی مدلهای کسبوکار مبتنی بر آژانس که بهجای خریداران و فروشندگان، استعدادها و مشتریان را به هم وصل میکنند ـ همه در معرض خطر برهمخوردن توسط راهکارهای کاملاً جدید هوش مصنوعی هستند. اگر شرکت شما در حال حاضر در یکی از این موقعیتهای واسطهگری فعالیت میکند، باید بدانید در بازاری هستید که ریسک بالایی از نظر اختلال ناشی از هوش مصنوعی دارد.
نیروی ۳: قدرت چانهزنی تأمینکنندگان
تأثیر هوش مصنوعی بر قدرت تأمینکنندگان میتواند بسیار زیاد باشد، زمانی که یک شرکت در یک خدمت حیاتی هوش مصنوعی به موقعیتی شبیه انحصار دست یابد. برای مثال، استارتاپی را در نظر بگیرید که یک سیستم مبتنی بر هوش مصنوعی برای بهینهسازی لجستیک زنجیره تأمین توسعه داده است. این شرکت با استفاده از دادههای اختصاصی از صنایع مختلف، استعدادهای برتر هوش مصنوعی و الگوریتمهای سفارشی میتواند خدمتی ارائه دهد که بهطور چشمگیری از بهینهسازیهای سنتی لجستیک عملکرد بهتری دارد.
هرچه کسبوکارهای بیشتری از این خدمت هوش مصنوعی بهرهمند شوند و کارایی بالاتر آن را تجربه کنند، استارتاپ بهسرعت به بازیگر غالب در بازار تبدیل میشود و با چرخه بازخورد مداوم، مزیت خود را افزایش میدهد. آنها دسترسی انحصاری به دادهها، استعدادها و فناوریای دارند که پیشنهادشان را بیهمتا میکند و بدین ترتیب مانع بزرگی برای ورود رقبا به وجود میآورند.
با چنین سطحی از قدرت بازار، شرکت لجستیک مبتنی بر هوش مصنوعی کنترل قابل توجهی بر قیمتگذاری به دست میآورد. آنها میتوانند نرخهای بالایی مطالبه کنند، چون میدانند مشتریان جایگزینهای اندکی دارند که بتوانند به سطح عملکرد آنها برسند. اگر مشتریان نتوانند این هزینههای بالا را بدون از بین رفتن رقابتپذیری خود جذب کنند، حاشیه سودشان آسیب خواهد دید. این پویایی به ارائهدهندهی هوش مصنوعی قدرت چانهزنی زیادی میدهد و به او امکان میدهد بخش بزرگی از ارزشی را که خلق کرده، تصاحب کند.
و اگر اکنون فکر میکنید این فقط یک خیال است، داستان Celonis را در نظر بگیرید؛ یکی از ارزشمندترین استارتاپهای هوش مصنوعی آلمان. سلونیس با ارائه خدمات «فرایندکاوی مبتنی بر هوش مصنوعی» که به شرکتها کمک میکند عملیاتشان را بهینه کنند، به سرعت رشد کرده و به ارزشگذاری بالایی دست یافته است.
با توجه به اینکه هوش مصنوعی به بخش مرکزی رقابت در صنایع مختلف تبدیل میشود، مدیریت قدرت چانهزنی ارائهدهندگان خدمات هوش مصنوعی یک چالش استراتژیک حیاتی خواهد بود.
نیروی ۴: قدرت چانهزنی خریداران
بیایید تمرکزمان را از تأمینکنندگان به خریداران تغییر دهیم. در حوزهی B2C پیشتر دیدهایم که ابزارهایی مانند وبسایتهای مقایسهای، مصرفکنندگان را توانمند کردهاند تا بهراحتی بهترین پیشنهادها را برای همهچیز، از بیمه گرفته تا هتلها، پیدا کنند.
هوش مصنوعی پتانسیل دارد همین سطح از شفافیت را به دنیای پیچیدهتر تراکنشهای B2B بیاورد. با تحلیل حجم عظیمی از دادهها دربارهی فروشندگان مختلف و خدمات یا محصولات آنها، ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند به کسبوکارها کمک کنند سریعتر بهترین تأمینکنندگان را با قیمت بهینه شناسایی کنند.
این موضوع میتواند فرایندهای سنتی خرید سازمانی را بهشدت دگرگون کند؛ فرایندهایی که معمولاً شامل چرخههای طولانی RFP (درخواست پیشنهاد) و مقایسهی دستی فروشندگان مختلف هستند. با هوش مصنوعی، این فرایندها میتوانند تا حد زیادی خودکار شوند؛ به این صورت که سیستم هوش مصنوعی صدها تأمینکنندهی بالقوه و پیشنهادهای جزئی آنها را بررسی و بهترین انتخاب را توصیه کند. این موضوع به خریداران امکان میدهد فروشندگان بیشتری را مقایسه کرده و در نتیجه معاملات بهتری به دست آورند و خریدهای خود را بهینهسازی کنند. همچنین به این معناست که تأمینکنندگان باید برای متمایزکردن خدماتشان فراتر از قیمت و ویژگیهای پایه تلاش بیشتری کنند.
نیروی ۵: رقابت میان رقبای موجود
تأثیر هوش مصنوعی بر رقابت میان بازیگران موجود شاید عمیقترین و چندوجهیترین نیرو از میان پنج نیرو باشد. هوش مصنوعی بهطور بنیادی ماهیت رقابت در بسیاری از صنایع را بازتعریف میکند و عصری تازه از «استراتژی کسبوکار مبتنی بر هوش مصنوعی» را به وجود میآورد.
در یک سطح، هوش مصنوعی به شرکتها امکان میدهد به سطوح بیسابقهای از کارایی عملیاتی و درک مشتری برسند. این موضوع بر همهی بازیگران بازار فشار وارد میکند تا از هوش مصنوعی استفاده کنند، وگرنه خطر عقبماندن از رقبا را خواهند داشت.
اما مزایای رقابتی هوش مصنوعی معمولاً بهطور نامتناسبی نصیب شرکتهایی میشود که بهترین درک را از چگونگی بهرهگیری کامل از آن دارند و میدانند چطور از بزرگترین دامها پرهیز کنند. که اغلب شامل دسترسی به بهترین دادهها و استعدادهاست. این مسئله شکاف روبهرشدی میان رهبران و عقبماندگان هوش مصنوعی در بسیاری از صنایع ایجاد میکند. پیشتازان هوش مصنوعی میتوانند بهطور مستمر خدمات و روابطشان با مشتریان را بهبود دهند، بهطوریکه رقبا بهسختی بتوانند به آنها برسند.
در عین حال، هزینهها و پیچیدگیهای بالای هوش مصنوعی بسیاری از شرکتها را وادار کرده است تا بهدنبال مشارکتها و همکاریها باشند، حتی با رقبای سنتی خود. ما این روند را در صنایعی مانند خودروسازی (با همکاری شرکتها در زمینهی فناوری رانندگی خودکار) و مراقبتهای بهداشتی (با اشتراکگذاری دادهها توسط شرکتهای رقیب برای بهبود نتایج بیماران) میبینیم. این همکاریها به شرکتها اجازه میدهد ریسکها و پاداشهای توسعهی هوش مصنوعی را با هم تقسیم کنند.
نتیجه، یک چشمانداز رقابتی پیچیده و پویا است که در آن شرکتها باید میان الزامات رقابت مبتنی بر هوش مصنوعی (نوآوری سریع، دادهها و الگوریتمهای اختصاصی، و استعدادهای برتر هوش مصنوعی) و مزایای بالقوهی همکاری مبتنی بر هوش مصنوعی (هزینهها و ریسکهای مشترک، مجموعه دادههای بزرگتر و تخصص ترکیبی) توازن برقرار کنند. حرکت در این مسیر نیازمند درک دقیق پویاییهای رقابتی خاص هر صنعت و بازار است – و همچنین درک روشن از اینکه هوش مصنوعی در کجا میتواند بیشترین مزیت رقابتی را ایجاد کند، کجا نیاز به همکاری با دیگران وجود دارد و چطور میتوان قابلیتهای داخلی و روابط بیرونی را برای موفقیت در دنیای مبتنی بر هوش مصنوعی ساخت.
از همین رو، ساختن یک استراتژی محکم هوش مصنوعی بسیار مهم است. این فقط دربارهی استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی یا استخدام استعدادهای مرتبط نیست؛ بلکه دربارهی توسعهی یک نقشهراه جامع است که بتواند با استفاده از هوش مصنوعی، ارزش پیشنهادی شرکت، مدل عملیاتی و جایگاه رقابتی آن را بازآفرینی کند.

