مخاطبان عزیز ممکن است دو واژۀ معماری سازمانی و معماری کسب و کار را با هم به کار ببرند. اما این اشتباه است و بین این دو مفهوم تفاوت نظرگیری وجود دارد. در این یادداشت می کوشیم به تفاوت بین معماری کسب و کار با معماری سازمانی بپردازیم. ابتدا این دو مفهوم را یک تعریف مقدماتی و اولیه می نماییم.
معماری کسبوکار (Business Architecture) رشتهای است که بیان کنندۀ چشم اندازهای کسبوکار کلنگر و چند بعدی از: قابلیتها، ارایۀ ارزش End to End، اطلاعات و ساختار سازمانی و روابط بین این چشم اندازها و استراتژیهای کسب وکار، محصولات، خطمشیها، ابتکارات و ذینفعان است. در واقع، معماری کسب و کار پلی میان مدل کسب و کار سازمانی و استراتژی سازمانی از یک طرف و عملکرد کسب وکار شرکت از طرف دیگر ایجاد می کند. با معماری کسب و کار می توان غالباً به نوعی متدولوژی کمیت پذیر برای اجرا و تحقق استراتژی دست یافت.
معماری سازمانی (Enterprise Architecture) یک کارکرد کسب و کار است که به ساختارها و رفتارهای آن کسب و کار، به ویژه نقش ها و فرآیندهای آن که منجر به تولید و استفاده از داده های کسب وکار می شوند، مربوط می گردد. معماری سازمانی اصول معماری را به همراه شیوههایی برای هدایت سازمانها از طریق کسبوکار، اطلاعات، فرآیند و تغییرات فناوری لازم برای اجرای استراتژیهایشان به کار می گیرد. این شیوهها از جنبههای مختلف یک شرکت برای شناسایی، ایجاد انگیزه و دستیابی به این تغییرات استفاده میکنند.
تا اینجا شاید مخاطب تصور کند که بین این دو مفهوم، شباهت های معناداری وجود دارد. اما در ذیل می توان به تفاوت های این دو به صورت تیتروار پرداخت:
- معماری سازمانی به فرآیندی اشاره دارد که توسط آن سازمان، زیرساخت های فناوری اطلاعات را برای برآوردن نیازهای کسب وکار خویش، استاندارد و سازماندهی می کند اما معماری کسب و کار به فرآیندی اطلاق می شود که از طریق آن می توان اهداف استراتژیک و خواسته های تاکتیکی سازمان را همسو کرد و درک بهتری از سازمان ارائه داد.
- هدف اصلی معماری سازمانی ارایۀ چارچوب، ابزار و چشم اندازهایی است تا کسب و کار را از موقعیت فعلی به موقعیت مطلوب برساند. اما هدف اصلی معماری کسب و کار اطمینان از این است که همۀ اجراها، تغییرات و پیشرفتها در فرآیندها و عملکردهای کسبوکار در حمایت از استراتژی کسب وکار قرار گیرند و در ادامه قابل ردیابی باشند.
- در معماری سازمانی همه چیز در مورد طراحی زیرساخت فناوری اطلاعات و ساختار سازمانی بر اساس چشم انداز، عملکرد و هدف استراتژیک است اما در معماری کسب و کار همه چیز در مورد برنامه ریزی، هماهنگی و اجرای اهداف کسب و کار سازمان است.
- معماری سازمانی افزونگی، پیچیدگی، سیلوهای اطلاعاتی، ریسک کسب و کار مرتبط با سرمایه گذاری های فناوری اطلاعات و غیره را کاهش می دهد. اما معماری کسب و کار باعث کاهش زمان چرخۀ فرآیند، کاهش هزینه های عملیاتی، بهبود عملکرد و غیره می شود.
- معماری سازمانی به توسعۀ سیستم و فرآیندهای سازمان با تمرکز بر استراتژی کسب و کار کمک می کند. اما معماری کسب و کار به عملکرد روان واحدهای مختلف سازمان، چه در داخل و چه در خارج از سازمان کمک می کند.
- مسئولیت های معمار سازمانی شامل نظارت، بهبود و ارتقاء خدمات سازمانی، نرم افزار و سخت افزار، توسعه ماژول های داده، ارائه راهنمایی برای کاربران جدید در مورد نحوۀ نصب و غیره است. اما مسئولیتهای معمار کسبوکار شامل شفافسازی هدف یا اهداف شرکت، کمک به مدیران بخش برای اطمینان از تخصیص منابع مطابق با ضرورت، برنامهریزی و بهبود برای بهینهسازی کسبوکار و غیره است.
- معماری سازمانی بیشتر اطلاعات محور است تا معماری کسب و کار.
- معماری کسب و کار نسبت به معماری سازمانی، فرآیند محورتر و کمتر اطلاعات محور است.
- معماری سازمانی بر آنچه کسب و کار می داند تمرکز می کند اما معماری کسب و کار بر روی کاری که کسب و کار انجام می دهد تمرکز دارد.
در بسیاری از مکاتب مدیریت و مهندسی صنایع، معماری کسب و کار در قلمرو معماری سازمانی قرار می گیرد. یعنی معماری کسب و کاری بخشی یا زیرمجموعه ای از معماری سازمانی است:
اما انجمن بین المللی معماری کسب و کار (The Business Architecture Guild) که اخیراً ویرایش یازدهم بدنۀ دانشی معماری کسب و کار (BIZBOK® Guide) را منتشر کرده است، نگاه دیگری به معماری کسب و کار دارد. این انجمن معتقد است فارغ از این طبقه بندی ها باید به دانش معماری کسب و کار به عنوان یک دانش مهم و تأثیرگذار در سازمان ها نگریست.
هدف BIZBOK® این است که بتوان به طرز مطلوب و بهینه ای استراتژی های سازمان را به اجرا تبدیل نمود. معماری کسب و کار نقش مهمی در آشکار و روشن نمودن مسیر اجرای استراتژی End to End ایفا می کند، زمینه ای در سطح اکوسیستم و سطوح جدیدی از شفافیت را فراهم می کند. با وجود یک معماری کسب وکار، میتوان استراتژیها را با بینشها و فرصتهای جدید اطلاعرسانی کرد، تأثیرات را ارزیابی کرد، آنها را به گامهای جامع و عملی، ابتکارات دامنه تبدیل کرد و از همسویی از طریق استقرار، همراه با قابلیت ردیابی End to End اطمینان حاصل کرد. شکل زیر مسیر اجرای استراتژی را که از طریق چارچوب اجرای استراتژی تجسم شده است، نشان می دهد:
مخاطبان گرانقدر حوزۀ مدیریت فرآیند، می توانند با دنبال کردن مطالب معماری کسب و کار، بر بینش خود در زمینۀ استقرار به روش ها و استانداردهای ممتاز در عالم مهندسی صنایع و مدیریت اضافه نمایند. بی شک ارتباط گسترده و پویایی بین حوزۀ مدیریت فرآیند و معماری کسب و کار وجود دارد که در یادداشت های آتی می کوشیم این اشتراکات را تشریح نماییم و مخاطب را برای یادگیری عمیق دانش نوپای معماری کسب و کار آماده و مهیا سازیم.